مجله علمی خبری اینفو
معنی نام وحید
وحید : (عربي) 1- يگانه، يكتا، بينظير؛ 2- (در حالت قيدي) (در قديم) جدا از ديگران، تنها؛ 3- (اَعلام) 1) وحید تبریزی: [قرن 10 هجری] ادیب ایرانی، مؤلف مفتاح البدایع، در علم بدیع و رساله جمع مختصر؛ 2) وحید دستگردی: [1259-1321 شمسی] شهرت ادیب و محقق ایرانی، ناشر مجلهي ادبی ارمغان و مصحح و ناشر خمسهي نظامی، دیوان کمال الدین اصفهانی و دیوان باباطاهر. 3) وحید قزوینی (= محمّد طاهر): [قرن 12 هجری] مورخ و منشی ایرانی، وزیر شاه سلیمان صفوی، مؤلف تاریخ شاه عباس دوم به نام عباسنامه.
معنی نام وسام
وسام : (عربي) مدال، نشان افتخار، نشان شايستگي.
معنی نام وَسیم
وَسیم : (عربی) (در قدیم) دارای نشان (زیبایی)، زیبا.
معنی نام وصال
وصال : (عربي) 1- رسيدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او؛ 2- رسيدن به چيزي و به دست آوردن آن؛ 3- (در تصوف) پيوند با خداوند و رسيدن به مرتبهي فناء في الله. 4- (اَعلام) وصال شيرازی: (= محمّد شفیع) [1197-1262 قمری] شاعر، موسیقیدان و خوشنویس ایرانی، از مردم شیراز، دیوان شعرش چاپ شده است. او بخشی از منظومهي نیمه تمام شیرین و فرهاد وحشی بافقی را سرود.
معنی نام وَفا
وَفا : (عربي) 1- پايدار بودن در قول و قرار، تعهد دوستي يا عشق؛ 2- (در قديم) دوستي، رفاقت؛ 3- (اَعلام) ميرزا محمّد حسيني فراهاني متخلص به «وفا» از شعراي معروف اوائل قرن 13 هجري و عموي قائم مقام فراهاني.
معنی نام ولي
ولي : (عربي) 1- پدر يا مادر يا كفيل خرج كودك؛ 2- (در فقه، در حقوق) آن كه بر طبق قانون اختيار تصميم گيري در مورد ديگري دارد؛ 3- (در اديان) دارندهي بالاترين مقام در دين پس از پیامبر اسلام(ص)؛ 4- (در قديم) دوست؛ 5- (در تصوف) آن كه در سلوك به نهايت رسيده است، عارف و اصل؛ 6- (اَعلام) از القاب حضرت علي(ع).
معنی نام وليد
وليد : (عربي) 1- (در قديم) زاده، فرزند؛ 2- (اَعلام) 1) نام دو تن از خلیفههاي اموی: ولید اول: خلیفه [86-96 قمری]. ولید دوم: خلیفه [125-126 قمری]؛ 2) ولیدابن عتبه: [قرن اول هجری] امیر اموی، والی مدینه در زمان امام حسین(ع)؛ 3) ولیدابن عقبه: [قرن اول هجری] برادر ناتنی عثمان خلیفه، والی کوفه در زمان او [25-29 قمری] از اشراف مکه، پدر خالدابن ولید سردار مسلمان.
معنی نام وهاب
وهاب : (عربي) 1- (در قديم) بسيار بخشنده؛ 2- از نامها و صفات خداوند.
معنی نام هاتف
هافت : (عربي) 1- ندا دهندهاي كه صدايش شنيده شود اما خودش ديده نشود، مانند فرشتهي ندا دهندهي غيبي، سروش؛ 2- (در عرفان) در اصطلاح، داعي و منادي حق كه در دل سالك متجلي شود و او را توفيق سلوك عنايت كند؛ 3- (اَعلام) هاتف: [قرن 12هجري] تخلص سیّد احمد حسینی، شاعر و پزشک ایرانی، از مردم اصفهان. دیوانش چاپ شده است.
معنی نام هادی
هادی : (عربي) 1- هدايتكننده، راهنما؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (در قديم) دست آموز، آموخته؛ 4- (در عرفان) در ادب عرفاني قطب و مرشد را هادي گويند و گاه كنايه از فيض حق است؛ 5- (اَعلام) 1) هادي: [214 -254 قمری]، از القاب امام علی النقی(ع)، دهمین امام شیعیان؛ 2) هادی: چهارمین خلیفهي عباسی [169-170 قمری]، که به تعقیب مانویان پرداخت، ولی خلافتش طولی نکشید و گفته میشود با توطئه مادرش و هارون الرشید کشته شد؛ 3) هادی سبزواری (= حاج ملا هادی سبزواری): [1222-1289 قمری] عارف، فیلسوف و شاعر ایرانی، از مردم سبزوار. آموزههای او را ترکیبی از فلسفهي نو افلاطونی و اشراق میدانند. بیشتر اثرهایش چاپ شده است، از جمله: اسرارالحکم، جبر و اختیار، دیوان اسرار و شرح منظومه؛ 4) هادی (= یحیی ابن حسین): نخستین شاه زیدی یمن [قرن 3 هجری]، ملقب به هادی.